میان فکرهای آشفته و طوفان زده ام رها شده ام
صفحه ی سفید کاغذ را سیاه میکنم
خط های دفتر را پر میکنم
فکرهایم را جا میدهم بین کلمات
ولی باز هم این مزخرفات تمام نمیشوند
وقتی دور باشی و عاشق وقتی تا نفس در سینه داری به انتظارش باشی . وقتی کلاف های خیال بافی شده - که به یاد او بافته ای-باز میکنی ، عاشق تر از همیشه ای عاشق تر
پ.ن:بهار مبارک(:
پ.ن:دخترک جان کجایی؟وبلاگت حذف شده
من از سوسک و ات به طرز وحشتناکی میترسم.
از اینکه یه روز دیگه مامانم کنارم نباشه وحشت دارم.
از زندگی پس از مرگ ام میترسم.
من از شکست خوردن در شغل و زندگی اجتماعی میترسم.
من از نرسیدن به آرزوهام میترسم.
من از جنگ میترسم.
میترسم از اینکه در آینده قراره چه اتفاقی بیافته.
.
بنویسید شما هم لیست ترس تون رو بنویسید ((:
مرسی دخترک!
درباره این سایت